وقتی که دیگر نبود ، من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ، من او را دوست داشتم
وقتی او تمام کرد
وقتی آنها تمام کردند من در آغاز ِ شروع بودم
...
مادر و پدرم را میگویم
خاهران و برادرانم را
Related Posts : ادبی,
تصویر,
روزهاییکه در گذرند,
زلزله,
شعر,
شکیللر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟