باغ من
.
.
گردوهای درخت گردوی حیاطش را میشمارد دخترک . یک ٬ دو ٬ سه ٬ چار ٬ پنج ٬... " اَه ٬ باد که نمیگذارد . لرزه بر اندام شاخک ها و برگها می اندازد و شمارش مشکل میشود ". تا سیصدو بیست و هشت اش را شمرده بود . ازخودش پرسید : این همه گردو هست و من تنهام ؟ چنین فکری به ذهن اش رسید که کسی اگر وظیفه شناس بود و شمارش تعداد آلبالوهای کال و نرسیده و رسیده را به عهده می گرفت خیلی عالی می شد
البت بدون ِ حضور باد .
پ . ن : " باغ من " وبلاگ خصوصی من بود که یک لاهیجانی بنام " س" ی م . به فنا سپرده اش کرد ! پولمان را خورد با خانواده ای که ادعا داشتند " شریعتی چی " و " خاتمی " چی بودند !
پ . ن 2 : لازم باشد توضیح اضافه میدهم . ها که بعد از گذشت سالها ...
پ . ن : " باغ من " وبلاگ خصوصی من بود که یک لاهیجانی بنام " س" ی م . به فنا سپرده اش کرد ! پولمان را خورد با خانواده ای که ادعا داشتند " شریعتی چی " و " خاتمی " چی بودند !
پ . ن 2 : لازم باشد توضیح اضافه میدهم . ها که بعد از گذشت سالها ...
https://balatarin.com/permlink/2012/6/1/3043326
پاسخحذفhttp://www.azadegi.com/link/2012/06/01/210889
پاسخحذف