مسافرت به تهران هم مزه خودش را داشت
.
به تهران رسیدم . از اهر صبح ساعت چار- روز دوشنبه 12تیر ماه - راه افتادم بطرف تبریز . پنج صبح ماشینم رو پارک کردم در پارکینگ فرودگاه. پروازمان ساعت هفت صبح بود . پریدیم خیلی راحت . رسیدم تهران . رفتم پی کارم . شب رفتم خونه یکی از رفقای ناز و دیرینم . فردا صبح اش هم کار داشتم . کارامو تا ساعت سه انجام دادم و رفتم برا ناهار خونه رفیقم . ساعت پنج و نیم به آژانس زنگ زدم تا منو ببرد فرودگاه (پروازبرگشتمان برا ساعت بیست و پنجاه دقیقه بود و برا خاطر ترافیک سنگین این ساعت از روز، تصمیم گرفتم زودتر راه بیوفتم ) بعد ِ یه بیس پنج دقیقه ای زنگ در نواخته شد . سوارش شدیم و دو ساعت طول کشید تا از خونه رفیقمان برسیم به فرودگاه . تندی رفتم کارت پرواز گرفتم . نشستم رو صندلی های آهنی و توری فرودگاه . الان نشین کی بشین !
ساعت به نُه شب رسیده بود . هیچ خبری از پرواز شماره 5242 به مقصد تبریز نبود . اجبارن شام را با سیب زمینی سرخ کرده با خدا تومان سر کردم . ساعت ده شب به دفتر هواپیمایی آتا مراجعه و اعتراض کردم . مسئول پشت میز نشینش با پر رویی گفت : کی به شما گفته از "شرکت هواپیمایی آتا" بلیط تهیه کنید ؟!؟ ما بخاطر تحریم ، چار فروند هواپیماهامان از کار افتاده اند . گفت : من خودم هم منبعد از "ایران ایر" برای مسافرتم استفاده خاهم کرد ! جوابی نداشتم که لایقش باشد
ساعت به نُه شب رسیده بود . هیچ خبری از پرواز شماره 5242 به مقصد تبریز نبود . اجبارن شام را با سیب زمینی سرخ کرده با خدا تومان سر کردم . ساعت ده شب به دفتر هواپیمایی آتا مراجعه و اعتراض کردم . مسئول پشت میز نشینش با پر رویی گفت : کی به شما گفته از "شرکت هواپیمایی آتا" بلیط تهیه کنید ؟!؟ ما بخاطر تحریم ، چار فروند هواپیماهامان از کار افتاده اند . گفت : من خودم هم منبعد از "ایران ایر" برای مسافرتم استفاده خاهم کرد ! جوابی نداشتم که لایقش باشد
از دفتر آتا که در طبقه دوم فرودگاه مهرآباد بود سرازیر سالن انتظار شدم . همه مسافرا سرگردان و ویلان بودند . تنها ما نبودیم ها . مسافرین همین شرکت به مقصد ارومیه و هشتپر هم عین ما بودند . ساعت یازده و خورده ای بلندگوی زیرسقفی با صدای مَلَس ِ خانومی اعلام کرد که ما ساعت دوازده ونیم نصف شب میپریم ... ساعت که از دوازده و نیم گذشت باز صدای همان خانوم بود که اعلام کرد : با عرض پوزش از مسافرین محترم پرواز 5242 به مقصد تبریز ، پرواز شما به ساعت یک بامداد به تعویق افتاده . ساعت دو و ده دقیقه بامداد بود که هواپیما از زمین کنده شد . ساعت سه و پنج دقیقه فرودگاه بین المللی تبریز بودیم . ناگفته نماند که دونفر از مسافرین همین پرواز حالشان بخاطر اینهمه معطلی و ... به هم خورد و نیاز به اکسیژن داشتند که از طرف مهمانداران مهربان هواپیما در اختیارشان گذاشته شد که حالشان تا فرود هواپیما قابل توصیف نبود . آخر سر هم بعد از فرود ، از طرف هواپیما ! از"امدادگران فرودگاه" برای انتقال این دو مسافر بد حال تقاضای کمک و همکاری شد .
بماند
منکه اتومبیلم توی پارکینگ بود کارم را راه انداختم و بعد از طی مسیر 100 کیلومتری خودم رو در ساعت چار و نیم بامداد بخانه رسوندم . بودند کسانیکه روشان نمیشد نصف شبی کوبه ی در ِ خانه دوستی و یا فامیلی را بکوبند که جان پناهشان باشند .
.
بماند
منکه اتومبیلم توی پارکینگ بود کارم را راه انداختم و بعد از طی مسیر 100 کیلومتری خودم رو در ساعت چار و نیم بامداد بخانه رسوندم . بودند کسانیکه روشان نمیشد نصف شبی کوبه ی در ِ خانه دوستی و یا فامیلی را بکوبند که جان پناهشان باشند .
.
وااسفا
آیا مسئولیت اینگونه سهل انگاری رو کسی بعهده میگیرد که فردا استعفانامه اش از رسانه ملی بخاطر اینهمه بی مبالاتی و کم احترامی به ملت شریف اش ! خانده شود
آیا مسئولیت اینگونه سهل انگاری رو کسی بعهده میگیرد که فردا استعفانامه اش از رسانه ملی بخاطر اینهمه بی مبالاتی و کم احترامی به ملت شریف اش ! خانده شود
.
.
پ.ن: ما که کم گوییم - تو خود حدیث مفصل بخان از این مجمل
che farghi mikone vaghty yeki dota nist!
پاسخحذفدقیقاً میدونم چه حالی داشتی
پاسخحذفسر من هم اومده ، حالا حساب کن کار هم داشته باشی و قرار داشته باشی ، باز شانس آوردی میخواستی بری خونه
اینجا از استعفا مستعفا خبری نیست داداش ، پاش بیافته یه مدال هم میدن بهشون که نصف شبی لطف کردن شما رو رسوندن ، والا چی بگم؟!!!
با درود و سپاس فراوان : شهرام
واقعا چرا اینجوری؟ همیشه پروازای تبریز اینجوری بوده. منم چنین تجربه ای رو داشتم
پاسخحذف