۱۳۹۱ مرداد ۲۰, جمعه

یول (راه)

 پیش در آمد : این فیلم طولانیست و فوق العاده دیدنی ولی متاسفانه برای تماشای آن باید صبر به وفور پیشه کنید به وفور . شما محتسب شوید حقیر با این سرعت کممان چقدر منتظر موندیم تا اینو برادون آماده کنیم ... ساعتها واللآه یعنی حدود ده و خورده ای ساعت . باور نمیکنید  استخاره ای ، فالی بگیرید تا مطمئن شوید که این فیلم رو چقدر دوس داشته ایم تا چنین زحمتش را متحمل شویم ... تازه این کلیپ کل فیلم نیس و مقداری ناقص بود مادرزادی ! با اینهمه ارزش دیدنش را دارد . 
از دوستانیکه زبان تورکی نمیدانند معذرت میخام بخاطر اینکه ترجمه گفتگوهای فیلم به علت کمبود شدید وقت از قدرتمان خارج است متاسفانه .
 
 راه (yol) به کارگردانی Yilmaz Guney - 1982
.
نوشته زیرنیز قسمت کوتاهی از دیالوگ فیلم برگرفته از استتوس دوست عزیز آقای امید خاکپورنیا از فیس بوک میباشد.
.
.
..... زینه: من شرمنده ی توام سید. بهت گفتم منتظر می مونم ولی نتونستم. چی الان باید بگم؟ اتفاقیه که افتاده، چی بگم؟ لاغرتر و لاغرتر می شم. چیکار می تونم بکنم؟ چه فایده ایی داره اگه بگم متاسفم؟ برای چی باید گریه و زاری کنم؟ چرا باید شکایت کنم؟ گذشته هم گذشته، من مستحق همه ش بودم. الان هشت ماهه توو این طویله ام. دیگه شکل آدمیزاد نیستم. فقط نون و آب خوردم. ولی تو مثل آدم با من رفتار کردی. می دونی چی فکر می
کنم؟ من دیگه نه آبی برای نوشیدن و نه نونی برای خوردن تووی این دنیا ندارم ... اونها منتظر تو بودند و تو هم اومدی. منو این جوری نکُش. بگذار حمومی بکنم، موهامو شونه کنم، لباس تمیز بپوشم و خودم رو هم پاک کنم و نماز و دعا هم بخونم ...
سیدعلی: دیگه چی؟
زینه: دوست دارم پسرم رو هم بغل کنم.
سیدعلی: کدوم پسر؟
زینه: خودت می دونی.
سیدعلی: اومدم اینجا ببرمت به سانکاک پیش برادرت سووکت. من نمی خوام بکشمت. خدای من تنبیه ات می کنه.
زینه: هر چی تو بگی. من می دونم چطوری تموم می شه. ازت می خوام منو دست کَس دیگه ندی. هر چی که لایقشم بهم بده. ما قبلا یه تخت رو شریک بودیم. سیدم، ما گردن هم حق داریم ... حق زن و شوهری. لطفا آخرین خواهش من رو رد نکن.
..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟