۱۳۹۱ آبان ۲, سه‌شنبه

وبلاگ "نوشی و جوجه هاش" کتاب شد

معذرت بخاطر کاستی ها ! این پست در حال ترمیم است !
خاطرتان هست وبلاگ نوشی و جوجه هاش ؟  نوشی مادری که به جرم " زن " بودن عذاب میکشید  ....نوشی ها در ايران هميشه " اسير " دست مردانی هستند که مردانگی شان در کينه و خشونت و ترس دائمی خلاصه ميشود . نوشی مدتها پیش از شوهرش طلاق می گیره و تک و تنها داره به همراه دختر و پسر کوچولوش زندگی می کنه.
تو وبلاگ نوشی و جوجه هاش همیشه صدای خنده دوتا وروجک (آلوشا و ناشا) به گوش میرسه ولی الان، وبلاگ نوشی بدون جوجه هاش و خودش ساکت و پر ازغمه.
:: از وبلاگ نوشی بخانیم
ناشای مامان
با پای برهنه رفته بودی تو تراس، میدونم.
بعدش پاهات رو نشسته بودی، میدونم.
با همون پای کثیف اومده بودی رو تخت مامان، میدونم.
بدتر از همه کف پاهاتو چسبونده بودی به دیوار. میدونم. یه جفت کف پای خوشگل کوچولو، دیوار بغل تخت خوابم رو سیاه کرده. مامان دیشب تا صبح ده بار دیوار رو بوس کرده، میدونی؟
میخانیم باز از وبلاگ اش: 
ساعت دور و بر هفت صبح میدونم بچه ها خوابیدن.
الان که نباید توقع داشته باشم بیدار باشن؟ درسته؟ بچه ها الان خوابیدن. بچه باید خوب بخوابن  .الان که نباید توقع داشته باشم برشون گردونم
 همسایه طبقه بالا زنگ زده بود حالم رو بپرسه. یه دختر داره همسن ناشا، همبازی ناشا. دخترک همون موقع که مامانش با من حرف میزد یه ریز میخوند: «دیوونه - دیوونه..» نفهمیدم چه جوری قطع کردم. فقط بعدش حوله مو کردم تو دهنم و تا تونستم جیغ زدم. یاد ناشای خودم بودم.
میدونم دیشب آلوشا بهونه م رو گرفته. میدونم باباشو سئوال پیچ کرده، میدونم یادش به من بوده و خوابیده، مطمئنم.
من بچه هامو میشناسم. میدونم از اینجا به بعد یواش یواش دلتنگی هاشون شروع میشه. میدونم دل کوچولوشون یواش یواش غصه دار میشه. چند روز میشه بچه ها رو گول زد که مثلا رفتن سفر؟ چند روز میشه بچه رو به بازی و خونه عمو و عمه سرگرم کرد؟
:: پی نوشت :بااین همه فانتازیستالولینکا ایسنا نوشت : 

نوشي ‌و ‌جوجه‌هايش كتاب شد خب مبارکه  مبارکه خب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟