عصبی و پَکَر است . عصری آمده است پیشم . مثل هر روز سرحال و شاداب نیست . علتش را جویا میشوم .
من : چیزی شده مهندس ؟
مهندس : امروز با پسر بزرگ مرحوم حاج ... که از آشنایان است رفتم برای برآورد هزینه اتمام ساختمان چندین طبقۀ نیم ساخت آنمرحوم که دو ماه است فوت کرده و یکی از میلیاردرهای منطقه محسوب میشد که چندین باغ و راغ و املاک و ... برای فرزندانش به ارث گذاشته است
من : خُب
مهندس : مبلغ هزینه که مبلغ اندکیست از جمله ریزه کاریهای باقیمانده ساختمان را وقتی به پسرش گفتم دست روی دست زد و گفت : میبینی مهندس ؛ اگر حاجی دوماه دیگر زنده مانده بود این یکی ساختمان را هم تا الان تمام کرده بود و ما را با این گرانی و کمبود مصالح ساختمانی درگیر ساخت و سازش نمیکرد .
من : (ء) + ( کُپ!)
مهندس : اَه اَه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟