آنچنانکه خودش در وبلاگش گفته : "ادبیات میخ و چکش بود ... ادبیات ... از جنس محسن عاصی ...این وبلاگ 25 ام هر ماه به روز می شود "
متولد فروردین 1366 رشته تحصیلی مهندسی مکانیک - سیالات . از ایشون شعرهای زیادی در سایتها و مجلات منتشر شده است . برای دیدن وبلاگ پربار محسن عاصی باهم به میخکوبیسم برویم . در زیر یک مشت از خروارش را گذاشته ایم از برای باهم مرور کردن . بخانید ، لذت برده یا نبرده خوددان قاضی باشید
.
.
با جوی ها قسمت شوی هر روز جیشت را
محسن عاص |
ساطور کُندی می زند انگار ریشت را
بلوار و میدان می چراند گاومیشت را
اما نگاهت مانده بر این کوچه ی بن بست
در ساختاری که دلش از غصه ها نشکست
از روزهایی که کمش رفته ، پُرش مانده
معشوقه ای که مُرده ، تنها غُرغرش مانده
دردی که کشته شهر را و دکترش مانده
یا « مش حسن » که رفته ، تنها آخُرش مانده
دل خسته ای و چشمهایت خواب می خواهد
مرد زبان بسته دلش قصاب می خواهد
یک « ئیسمی » شاید که « دادا » را بغل کرده
شاعر که مغز شعرهایش را عمل کرده
دریاچه ای که در خودش ادرار حل کرده
یا گاومیشی گـَرکه چوپان را کچل کرده
بازی شدی و مات ، در این سال های رنج
با لنگه کفشی در میان صفحه ی شطرنج
با شخصیت هایی که مثل « بی نوایان » بود
یا پرسه در تنها لوکیشن که خیابان بود
سیگاری ات که بار می خوردی و خندان بود
معشوقه ای که سال ها را در صف نان بود
شاعر شد و پشت تریبون ها تُپق می زد
تو گریه می کردی و شعر انگار عُق می زد
محسن عاصی |
بلوار شهری خواب می بیند عبورت را
قصاب خندانی که می فهمد غرورت را
دکتر نشسته تا بشورد سنگ گورت را
اما همیشه بودنت نقش « کوزت » بوده
ساطور می سابیدی و فکرت « ژیلت » بوده
رنگ محبت دیدی از یک گاو با لیسش
معشوقه با موی بِلـُند سابقا گیسش
درگیربا یک مکتب از فکر دگردیسش
تنها تو ماندی و« کوزت » ، با صورت خیسش
غمگینی ات را پشت میدان چال می کردی
رفتی و با داغی اگزوز حال می کردی !
شهری که مردی ، دکترش انگار تنها بود
آخ از شلوغی، کاش بین قبرها جا بود
این کوچه ی بن بست تنها کوچه ی ما بود
که خسته بودی ، کاشکی امروز فردا بود
دیگر بخواب ، این بار شاید قصه خوابت کرد
تو ساختی ، اما چرا دنیا خرابت کرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟