۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

حکایتی اندر عوارض عدم تخصص اکثر وزرای دولت فخیمه در موارد وجهات و جَحَهات! مربوط به کاری که به عهده گرفته اند

ترجمه مختصری ازآیه شریفه زلزال :
هنگامی که زمین به سخت ترین زلزله خود به لرزه درآید(1)و زمین آنچه از مردگان(ویا معادن) که در درون خود دارد بیرون می افکند(2)و انسانها(از سر تعجب و حیرت) میگویند: زمین را چه پیش آمده است؟(3)در آنروز(زمین) تمامی اخبار و اسرار خویش را روایت میکند(و اگاه میسازد)(4)آری پروردگارت به وی وحی کرده که به سخن آمده و اسرار را بگوید(5)در آنروز مردم بصورت پراکنده محشور میشوند تا اعمال هر طایفه ای را(جدا جدا) بآنان نشان دهد(6)پس هرکس به سنگینی یک ذره عمل خیری کرده باشد آنرا خواهد دید(7)و هر کس به سنگینی یک ذره عمل شری کرده باشد آنرا خواهد دید.(8)

::: و اما حکایت  قدیمی مربوطی نبز در ارتباط با تیتر همین مقال آمده است که خاندنش خالی از لطف نباید باشدایشآاللآه .
.
در زمانهاي قديم پادشاهي بود خوش باور . از نزديكان خود فردي را به نخست وزيري تعيين كرد . نخست وزير نيز وزراي ديگر را تعيين ميكرد . اتفاقا " وزير "دوستي داشت كه بيسواد بود . اين دوست از نخست وزير خواست كه به پاس دوستي هامان سمتي به من وا گذاريد . نخست وزير اين يكي را وزير بهداري كرد . و به او آموخت فقط زير نامه هايي را كه برايت مي آورند يك ضربدر بكش . روزي به پادشاه وقت از هندوستان يك فيل هديه آوردند. اتفاقا فيل اهدايي مريض شد . پادشاه به نخست وزير گفت : كه وزير بهداري را بياورد تا فيلش را معالجه كند . وقتي وزير بهداري آمد. شروع به گردش به دور فيل كرد . پادشاه به تصور اينكه فيلش با ارزش است گفت: آفرين به وزير بهداري كه خودش را تصدق فيل شاه ميكند . و به اندرون رفت .

نخست وزير به وزير بهداري گفت : لااقل چيزي به فيل ميدادي كه شاه گمان كند فيلش را درمان كرده اي . وزير بهداري پاسخ داد . من دور فيل ميگرديدم تا سر آن را از ته اش تشخيص دهم
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟