۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

ميخواهم يک تکه از آسمان را بخرم، ديگر زمينت بوي زندگي نميدهد خدا

خدايا !؟!
کودکان گل فروش را ميبيني؟!
مردان خانه به دوش...
دخترکان تن فروش...
مادران سياه پوش..
واعظان دين فروش...
محرابهاي فرش پوش...
پسران کليه فروش...
زبانهاي عشق فروش...
انسانهاي آدم فروش...
همه را ميبيني؟
ميخواهم يک تکه از آسمان را بخرم, ديگر زمينت بوي زندگي نمی دهد خود آ .


۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

کریسمس مبارک

اس ام اس وارده :
میلاد مبشر عشق ، دوستی و صلح ، مسیح (ع) و فرا رسیدن عید بزرگ کریسمس به شما و سایر مسلمین هیچ ربطی ندارد . شما به فکر ادامه محرم باشید !

۱۳۹۰ دی ۲, جمعه

انسان و این همه رذالت ؟

مطمئن هستم هر کس ِبا وجدانی حتا که از انسانیت بویی کمتر هم برده باشد با دیدن این ویدئو کلیپ از نامیدن چنین آدم نمایانی  بنام انسان ، از انسان بودنشان خجالت خواهند کشید . نه ؟

۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

بازی شطرنج و وَرَق بازی با هم


وزیر که قول داده بود  راه به فیل و همافیل و مافیل و اسب  باز خواهد کرد ، "بی بی" را پیش کشید ! همه ناغافل "گیر" افتادند .

۱۳۹۰ آذر ۱۹, شنبه

مگر قراره سرمربی خودش بیاد داخل زمین

امیر قلعه نوعی بعد از تساوی صفر - صفر  مقابل تیم ته جدولی مس سرچشمه در تبریز : شرمنده هواداران تراکتور شدیم ...  ظاهرن هواداران تراکتور هم شرمنده شمان . گرچه قلعه نوعی مربی بزرگیست و این اشتباه مدیریت تیم تراکتور سازیست که بازیکنان کار آمدش را فروخت تا یک مربی خوش تاکتیک و تکنیک و خوش فکر بخرد بدون در نظر گرفتن موقعیت تیم اش ... من نمیفهمم ! مگر سرمربی خودش میاد داخل زمین بازی

۱۳۹۰ آذر ۱۷, پنجشنبه

فَه فَه ، میریم خونه مادر بزرگ

پنجشنبه / 17 / آذر/ 90

ماه آید و زن زاید و مهمان آید
یا
سه پلشت آید و زن زاید و مهمان آید
------------------------------
هوا یخ زده اینجا . حسابی سرما خوردیم از اون سرما خوردناییکه چن روز زمین گیرت میکنه . "گلاب به روتان" عفونت سینه ام نَفَسم را بریده ... سرفه پشت سرفه همراه با اخلاطی! که همینجوری و یه هویی بیرون میریزه از سینه ت (دور از جون شما ) . از اون سرفه ها که از نَفَس میندازده تت . از بخت بد لوله آب داخل حیاط ترکیده . به چند لوله کش زنگ زدم برا تعویض لوله که هر کدام با یک شگردی جوابم کردن . مجبور شدیم و با این وضعیت بیماریم پاشیم بریم دنبال بقیه شون که شماره تلفونشون رو نداشتیم ! ... کسی توی این سرما مگه لوله کشی میکنه اونم توی حیاط . منم برا خودم مُنگلی ام ها ! ... حالا موندیم که اگه فلکه شیر آب رو ببندیم همه آب لوله های داخلش یخ میبندن و فردا باید چند تایی لوله را تعویض کنیم و همچنین که تا صبح بی آب میمونیم و اگه اینکارو نکیم پول آب مان ده برابر میشه  .
به نظر خودمان این رسیده که فلکه آب رو ببندیم و اهل و عیال را ببریم خونه مادر همسرمون و بعد از عید برگردیم . خوبه ؟ اینجوری خوشحال میشن و از دیدن دوماد سرخانه جشن  نخواهد گرفت ؟
 از دوستان راه چاره ای اگر میدانند راهنمایی مان کنند ...
...
یا اینکه :
سه‌پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد
عمه از قم برسد خاله ز کاشان برسد
خبر مرگ عموقلی برسد از تبریز
نامه‌ی رحلت دائی ز خراسان برسد
صاحب خانه و بقال محل از دو طرف
این یکی رد نشده پشت سرش آن برسد
طشت همسایه گرو رفته و پولش شده خرج
به سراغش زن همسایه شتابان برسد
هر بلائی به زمین می‌رسد از دور سپهر
بهر ماتم زده‌ی بی سر و سامان برسد
اکبر از مدرسه با دیده ی گریان آید
وز پی اش فاطمه با ناله و افغان برسد
این کند گریه که من دامن و ژاکت خواهم
آن کند ناله که کی گیوه و تنبان برسد
کرده تعقیب زهر سوی طلبکار مرا
ترسم آخر که از این غم به لبم جان برسد
گاه از آن محکمه آید پی جلبم مامور
گاه از این ناحیه آژان پی آژان برسد
من در این کشمکش افتاده که ناگه میراب
وسط معرکه چون غول بیابان برسد
پول خواهند زمن من که ندارم یک غاز
هرکه خواهد برسد این برسد آن برسد
من گرفتار دو صد ماتم و "روحانی" گفت
سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

عاشورا

غلغله اس . حسین که شهید شد امروز ظهر عاشورا اینجا غلغله  شد . نماز ظهر عاشورا و دسته جات حسینی غوغا کردند . کسی سر  برای خودش باقی نذاشت ... خاک و گلی بودن - کرده بودند ... واویلا ! مابین الحرمین رو برم ...

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

تاسوعا

سیل عظیم احسانها سوی خانه مان روان است . از " ساری شیله ی زعفرانی "  (شله زرد  بسیار زعفرانی) ها ؟ درسته ؟ گرفته تا چلو مرغ . حتا قورمه سبزی و قیمه پلو احسانی هم داریم . مانده ایم با این همه احسان محسنین چطور کنار بیاییم ؟

۱۳۹۰ آذر ۱۱, جمعه

گیوتین

فیلم "دو مرد در یک شهر" را که دیدم تازه فهمیدم که برای اجرای عدالت ، "گیوتین" زیباترین مجری عدالت میتواند به حساب بیاید نه چیز دیگه!