۱۳۹۲ تیر ۹, یکشنبه

چشمی میان کله پاچه !


خیلی هم بد نیس ها که صبح کله پاچه بخوری و عصری بعد از سرکار برگشتن ِ توام با خستگی باقیمانۀ کله پاچۀ توی یخچال بهت چشمک بزنه که بازم بیا منو بخور !

۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه

قانون شطرنج



زمانیکه
برسد به انتهای صفحۀ شطرنج
پیاده ، میشود وزیر
فیل یا اسب و یاهم قلعه و رُخ


اما شاه نخاهد شد هرگز






31/خرداد/92


آبگرم متعلق (موتاللیخ)

صبح پنجشنبه ای بدون برنامه ریزی قبلی رفته بودیم آبدرمانی از برای کمک درمانی به التیام درد پاهام با دو تا از رفقا به چشمه آبگرم «متعلق» که الان بر روی همین چشمه جوشان «با دمایی بین 55 تا 65 درجه سانتیگراد» استخری دایر کرده اند بسیار زیبا و بهداشتی . مشهور و معروف است از برای درمان بیماری های پوستی و گاهی مفاصل (مفصل ها) و استخانی ... 
در هر حال چند عکس با موبایل ام گرفتم با کیفیتی پایین  با یک تیکه فیلم که بنابه ورود نابهنگام یک فروند ماشین پرشیا در مقابل دوربین ام و بدلیل اینکه فک کردم داخل اتومبیل خانواده موجود باشند! و فیلمبرداری ام ضایع شود از بابت ورود به حریم خصوصی افراد ادامه نداده و با «کات» مواجه شد .
گفته باشم : با اینکه بنا بگفته هر دو عزیز همراه که مرا برای آبدرمانی برده بودند خود ِ هر دوشان بیشتر از من داخل آب ماندند
 
:: این آبگرم در منطقه ارسباران و در نزديکي مرکز بخش آبش احمد واقع شده که خاصيت درماني مهم پوستي دارد مسير آن پس از شاه يوردو از سه راهي عبدالرزاق جدا شده و راهي آن مي شود. در فصول گرم و معتدل سال پذيراي مهمانهاي فراواني مي باشد
روستای متعلق


۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

درۀ "مَکیدی" نزدیک قلعه جمهور (بابک خرمدین)

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 امروز صبحی ، بیخبر از اینکه امروز یوم الله به نام چیست و کیست رفتیم سرکار که ملاحظه کردیم حجره ها یکی در میان بسته س . علتش پونزده خرداد بود ظاهرن . اِنس در زیر گنبدش کمیاب بود جن ها را نمیدانم .
متماس شدیم با منزلبانو که لوازم مرتبط را آماده کند تا بزنیم به کوه و جنگل . ایشان هم خداخاسته چَشمی از روی سُرور گفتند و ما برگشتیم منزل تا راه بیوفتیم
اولش قصد و غَرَضمان قلعۀ جمهور (همان قلعۀ بابک خرمدین) بود که وسط راه بخاطر اینکه کوه پیمایی فعلن با پای ما سازگاری آنچنانی ندارد مصمم شدیم برویم پشت همین قلعه ، دره مکیدی (میکدی دره سی) که آغاز و شروع بکار جنگلهای ارسباران ِ تحت حمایت و پوشش سازمان ملل است از یک جناحِ جغرافیایی بخاطر بِکر بودنش
به هر حال تُف روی دنده انداخته (معذرت که شعار شوفری دادم)و نشستیم رو گاز و ظرف یک و خورده ساعتی رسیدیم اونجا با ترافیک شدید جاده . ملاحظه شد در ورودی دره ، نیروی انتظامی راه را از برای ورود بسته س . علت را که جویا شدیم فرمودند جا نیس اصلن در این دره ، حتا یک ذره .
جناب سروان که نمیدانم مرا از کجا میشناخت ازم پرسید مگه شما بچه اهر نیستی (گرچه شماره ماشینم مال تبریزه) گفتم چرا . فرمودند مابین التعطیلی هذا تعطیل ! خنده فرمودیم هردو ... مام که آدم مودب، راه آمده را برگشتیم تا پای قلعه و جنگلش . مکان با صفایی را پیدا کرده و اُتراق فرموده و تناول نان و پنیر و خربزه (محتسب باشین اطعمه و اشربه ) کرده و بعد از ساعتی بطرف اهر راه اوفتادیم
چندین عکس از اندرونی و بیرونی جنگل گرفته و چند تیکه فیلم از مسیر مستندن دم دستمان است . یکی دو تا عکس را محض رضای خدا میگذارم اینجا تا آصف که نرسیده بخانه ، رفت اسکیت سواری برگردد ایشآللآه و این تیکه های فیلمها را بچسباند به هم (خُب من بلد ِ این کار نیستم) تا ارائه تان بدهیم بازم به حول و قوۀ الهی
ایام تان به کام و شنگول باشید
راستی اینم بگم تا یادم نرفته : در آنجا اگر رادیو را باز کنی اکثرن شبکه های رایویی باکو را میگیرد  تلویزیون را نمیدانم
نرسیده به (مکیدی دره سی)







جنگل

پ ن : تا ما از این شهر زدیم بیرون سرعت اینترنت ضایع شده ظاهرن ... من دارم عکسها را مخمصه وار آپلود میکنم . امیدوارم آپلود فیلم را بتوانم !