۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

نشریه پیام ام.اس


 جهت اطلاع :
نشریه آموزشی، اطلاع رسانی و اجتماعی  پیام ام.اس چند سالی بود که بصورت مکتوب و چاپی منتشر میشد . اکنون مدتیست بصورت الکترونیکی و یا بقولی اینترنتی نیز در دسترس عموم و بخصوص بیماران ام.اس و خانواده های محترمشان جهت دستیابی به اطلاعات تازه و مرتبط با این نوع بیماری و دریافت اخبار جدید و ... به صاحب امتیازی انجمن ام اس ایران بصورت دو ماهنامۀ  توسط عده ای از عزیزان خبره و زحمتکش و نیکوکار منتشر میشود .

گفتیم که گفته باشیم . امید که مثمر ثمر اوفتد .



۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

هنوز نمرده !

امروز در قبرستان
تن بیجان زن مهربان
و پیر همسایه
که در خانه بزرگی
بتنهایی زندگی میکرد
به خاک سپرده میشود

امروز در قبرستان
مرد چاق و قد بلندی
خود را نزدیک
و با قیافه نسبتن گرفته
رو به من کرده میگوید
شنیده ام مرحوم
در آن خانه
تنها زندگی میکرد
خدا رحمتشان کند

امروز در قبرستان
پس از گذشت چند لحظه
همان مرد باز میگوید
شما میدانید حاج خانم مرحوم
چند ورثه دارد ؟
نگاهش که میکنی
اضافه میکند
راستی فکر میکنید
حیاط شان چند می ارزد ؟



 بهمن  91

۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبه

منو سَنَ نَ !

مدرسه موشها - کلاس درس تاریخ و فلسفه و هندسه !

خانم معلم : بچه ها اگه این قسمت از درستون تکراریه دلیلش اینه که از این بخش در امتحانات آخر سالتون سوال زیاد میاد و برای همین میخاهیم این قسمت را دوباره مرور کنیم . پس حواستون خوب به این درس باشه بچه ها
 ...
روزی موشی در خانۀ صاحب مزرعه ، تله موش دید و جریان را به مرغ و گاو و گوسفند خبر داد که صاحب مزرعه در خانه تله موش کار گذاشته است و از آنها کمک خاست تا به یاری هم برای رفع مشکل چاره ای اندیشند  .
آنها گفتند این مشکل توست و به ما ربطی ندارد .
چیزی نگذشت که ماری در تله موش گرفتار شد و زنِ مزرعه دار را نیش زد، که زن مریض و زمینگیر شد . صاحب مزرعه ، مرغ را سر برید و از آن برای زنش سوپی درست کرد و گوسفند را برای غذای عیادت کنندگان سر برید .  بعد از چند روز زن مُرد !  و صاحب مزرعه ، گاو را هم برای مجلس ترحیم زنش ذبح کرد !

در این مدت موش از سوراخ لانه خود به کاری که به آن ها مربوط نبود فکر میکرد !


ایمیل وارده


۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

مسافر

میدود بر جسد صخره و سنگ
باره در تنگ غروب
یال شویان در باد
باد مویان ، دلتنگ
آسمان ، تار و عبوس
ابرها را به زمین می بندد
افق از چین و شیار
گو که پیشانی یک پیر نزار !

باره  تازان و دمان می گذرد
...
بر بلندی ، پستی
کو مجالی که مسافر بتکاند دستی
      

                                                
شعر از : آفتاب

۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

آدم نما

 اندر احوالات دوران نوجوانی که یادش گرامی باد
...
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺯﯾﺮ ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﮐﺎﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﯽ
ﻏﺬﺍﺗﻮ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ
ﺻبحانه ﺭﻭ ﺷﺎﻡ ، ﻧﺎﻫﺎﺭﻭ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ
ﻟﺒﺎﺳﺎﺕ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﻨﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ
ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﻗﯿﭽﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ
ﺍﻭﻧﻮ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯿﺸﯽ
ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻻﯼ ﺗﻮ ﻓﮑﺮﺗﻮ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ
ﺗﺎ ﺁﺧﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﺎﻟﺶ ﺧﯿﺴﺖ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﻩ !
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻩ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ



از صفحه ف ب :ع . خ