تقدیم به خودم:
همانگونه که در قسمت اول بعرض عالیتان رساندم بعلت کُندی سرعت پرشین بلاگ تصمیم گرفتم از آنجا به بلاگفا تشریف ببرم و دوستان را همچنان محفوظ دارم .در بلاگفا هم همچنان یک اهری و اتفاقات ساده بودیم . آنجا هم مدتی طی طریق کرده و سخنانی رد و بدل کردیم تا اینکه گاهن به گداری بلاگفا هم با مشکل در دسترس نبودن وبلاگ و ... مواجه شده و تصمیم بر این شد که برویم جایی زیر سایه درخت خودمون و باغ خودمون چایی دم کرده و دور از قیل و قال دیگران چپقی برا خودمون چاق کنیم . و باغی را خریداری کرده و اسمش را با بسم الله و اذان و مقداری تکبیر به در گوشش خواندیم "باغ من ".
مطمئنن منظور نظرتون هست که اینجا یک باغ استیجاری بود و هزینه بالایی هم برای مستاجر داشت .تا اینکه قسمتمون نشد آنجا هم دُم بلنبانیم به دلایل هزینه و ایمیلهای اینگیلشی که از شرکت معظم" آور ایران " ارسال میشد و بنا بدلایل کم سوادیمون هی به این و آن آویزونمون میکرد تا ایمیل ها را برامون ترجمه کند که چی به چیه .
باغمون آباد بود . دلنواز بود . آبیاری زیادی هم نمیخواست چونکه مقدارش هم دیمی بود ! تا اینکه اتفاقی در رابطه با بنده و دوستان همباغی رخ داد . ما را سگ هار پاچه گرفت ! و یکی دیگر از باغبانان را هم که دوستش داشتیم مار گزید !! متحول شدم و به یکباره تصمیم به قطع همه درختان گرفتم و همه یونجه ها و گلها و حتا حوضچه اش را کندم و خراب کردم .
تا اینکه بعد از مدتی مدید حالمان رو براه شد و زهر آن مار و زخم دندان آن سگ ترمیم یافت و یک اهری بهبودی یافت و با مقداری پختگی " شما بخوانید سوختگی " آماده شد تا روزمره گیهایش را در معرض عموم بگذارد . باشد که خدایش اجر دنیایی و اُخرایی عنایتش دارد.
تا یادم نرفته بگویم که فعلن اینجا مقداری نواقصات دارد که عنقریب سروسامان خواهد یافتندی.
موفق باشید
پاسخ دادنحذفخوب! خوب شدن حالت از همه دلچسبتر بود.
پاسخ دادنحذف