۱۳۸۵ مرداد ۲۹, یکشنبه

محمود خان عدالت را در ياب

 


 محمود خان ٬  من یک اهری هستم همان اهری که اومدین توی ولایتش و گفتین اهریللر وار اولسون  جوانلاری ساق اولسون . میخواهم خیلی راحت و بقول بعضی ها دوستانه با شما سخن بگویم . آرامشم آنقدر کوک است که اول به عدالت اعطایی تان که شعار شب و روزمان شده اشارتی کنم . عدالت یعنی اینکه وقتی همسرت دارای بیماری خاص هست و پرونده بیمه تامین اجتماعی دارد و مجاز به استفاده از آمپول " آونکس " میباشد در مرکز استانش از هلال احمرش بگیر تا داروخانه تعاونش و داروخانه پزشکی دانشگاه "آذرآبادگان" قدیمش دسترسی به این نوع آمپول را نداشته باشد ؟ چرا دخلهای مملکت را خیلی راحت به دیگران میبخشیم و فکر هموطن خودمان را که نیازمند آمپول " آونکس " یا هر زهرمار دیگری هست در نظر نمیگیریم یا کمرنگ نگاهش میکنیم ؟ لبنان برای خودش مملکتیست و ایران هنوز به آن مرحله نرسیده است که فرماندهانش ٬ به این فکر بیفتند که اول مملکت خویش کنیم آباد تا بعدن به هر کوفتی به دیگران کمک کنیم .


ای نماینده علی . ای عدالت گستر . ای ادعا داشته به فجر یا شفق ! آیا میدانی یک آمپول بیمار خاص برای یک مریض آنهم بصورت آزاد چقدر رقم میخورد ؟ امروز داروخانه هلال احمر تبریز بودم .فردی یک میلیون و دویست هزار تومان داد تا دارو یا آمپول شیمی درمانی دخترش را تهیه کند . پیر مردی که حتا تراول چکهاشو تبدیل به پول نقد باید میکرد تا هلال احمر مان قبول کنند .


محمود جان ٬ تراول چکهای صادره بانکهای معتبرمان را چرا خیلی از وابستگان ادارات قبول ندارن ؟ چه کسی دارد از این نوع مسایل سو استفاده میکند ؟ میدانی ؟ بعد از اینکه از هلال احمر و داروخونه تعاونش و ... نظر منفی گرفتم . بخاطر حال بیمارم به هلال احمر اردبیل زنگ زدم . نزدیکترین استان به ما ! گفتم : من از اهر تماس میگیرم . گیر آمپول "آونکس ام " میتونم از اردبیل این آمپول را گیر بیارم ؟ از پشت تلفن گفت : ما این آمپول را که مربوط به بیماری های خاص هست همیشه و در هر زمان بصورت موجود داریم . تصمیم گرفتم فردا سر صبحی بین ساعت ۴ الی ۵ صبح قالیچه سلیمون را آماده کنم تا رفع مظلمه شود . خب محمود خان طی طریق هم برای خودش عالمی دارد . ۲۵۰ کیلومتر رفت و ۲۵۰ کیلومتر برگشت و اگر خدا سلامتی را ازت نگیره . جاده است و مقداری مواجه با خطر ! من میروم  ٬ اما آن یکی هم میتواند ؟ پولش را دارد  ؟ ماشینش هست ؟ میتواند تهیه اش کند؟ راستی منظور از دولت عدالت گستر  را هنوز به چه منظوری قبول داری   .


محمود خان : عالیست که ایران دارای انرژی هسته ای میباشد. این انرژی که اینهمه سروصدا در آورده چه مشکلی از مشکل خانواده من میتونه برداشته باشه . میگویند : امیر ارشد از تبار ایلات ارسبارن بوده . مردی که رضا خان برای دیدنش و شاید نابودی اش دوبار سفر ارسباران کرده بود  شما که هنوز یکبار سفر کرده دیارمان بودین و با آن شعارهای کلیشه ای وعده و وعیدمان دادید جای خودتان را دارین .


اینرا هم اضافه کنم . بنده در اوایل انقلاب با  " رحمان دادمان " آن وزیر راه مرحوم که آنموقع دانشجویی بیش نبود همکاری داشتم و در آنموقع انتظارم از انقلاب ماورای اینی بود که هست . فکر میکردم وقتی شاه جلای وطن شود همه چیز به حد اعلای خودش بر میگردد . فقیر و ندار نخواهیم داشت . پارتی بازی و رشوه خواری از این مملکت رخت بر خواهد بست آزادی برای همه یکسان خواهد بود .و....


خدایرا محمود خان : چرا عدالت اینقدر بی معنا شده است؟ چرا یک ایرانی با زندگی اش راحت نیست ؟ میپرسم هلال احمر ( گرفته شده از زبان عرب ) چرا هلال احمر است و ( ماه سرخ ) نیست ؟


خسته ام خسته محمود آقا ٬ حرف اولم را دوباره تکرار میکنم  بگو چرا من در ولایتم یا در مرکز استانم با آنهمه بوروکراسی و خواهش و تمناش آنهم با عدالت اجتماعی اش نتونم داروی مریضم را پیدا کنم؟ حرف برای گفتن بسیار است اما گوش نکردن به اصطلاح مالک اشترها کم . پس لال بمانیم سنگینتریم


بناگوش : خودم با دست خودم دوباره مطلب بالا را  آپ نمودم تا کسی راه نمایم باشد که چه؟ 


 


 

۱۸ نظر:

  1. محمود جان ما عاشق نامه های سرگشاده و جیب های سرگشاده و سفره های سر گشاده و افکار و دهانهای ناگشاده است . چون اعتقاد دارد تمام چیزهایی که در الویت قرار دارند حق مسلم ما هستند اما مابقی مهم نیستند و تخم لقی است که استکبار در دهان ما کاشته است . پس دهان نگشاییم که این تخم بارور نشود و در سفره های سرگشاده مان نون و انرژی هسته ای نشخوار کنیم . باشد که رستگار شویم !!

    پاسخحذف
  2. سلام.اهری عزیز.بخدا سوگند که من شرمنده تو و دیگر ایرانی ها هستم.چون من هم بنوبه خود در این وضع نابه سامان ایران مقصرم.میدانی در آنموقع ها که هنوز این همه عدالت در ایران نبود و همه سیایتمداران کافر و فاسق و طاغوت بودند،برای بیمار یابی و واکسینه کردن آنها به خانه هایشان به باغهای تجریش میرفتیم و برای کودکان زیر 2 سال آنها شیر میبردیم.....

    پاسخحذف
  3. سلام علیکم

    راستش نوری که در اطراف این آغا است نمی گذارد آفتاب راببیند.

    پاسخحذف
  4. نمیدونم محمود خان این حرفها رو میخونه .....به زودی آدرستون رو عوض میکنم

    پاسخحذف
  5. بی بی جان اصلن نیاد که بخونه . اما اینا توی تاریخمون که میمونه

    پاسخحذف
  6. زیتای عزیز و فهیم و مهربان چرا بجای اینکه دیگران یا بقولی دست اندرکاران شرمنده اعمال شنیعشان شوند تو خود را مقصر میدانی . بگذار ببینیم کسی مسئولیت اینهمه سهل انگاری را بگردنش میگیرد ؟برای همین امشبم وبلاگم را با همین مطلب بروز میکنم .

    پاسخحذف
  7. حسن خان جان ! نور هست اما 40 واتیست یا مقداری کمتر . نور هست اما نوسان برق دارد نفسمان را میگیرد حسن جان . هنوز 220 واتش را تجربه نکردیم . کورسویی برایمان کافیست . تو که باید خوب بفهمی "قوللوخچی " را !
    به فارسی میشود پیه سوز شاید . ما به اینش هم امیدواریم و دریغ و درد که هرگز ره نمی یابیم به سطحی ترین رفاه یا عدالت اش

    پاسخحذف
  8. مداد سیاه عزیز واقعن گل گفتی . بیاییم بی صدا و اعتراض رستگار شویم

    پاسخحذف
  9. "محمود خان جان" در بلاگچین لینک شد.

    پاسخحذف
  10. راستي با اجازه يا بدون اجازه شما رو لينك كرديم. صفاي شما

    پاسخحذف
  11. آقا صادق سلام... عيد شما مبارك برادر. نكنه ما رو از ياد برده باشيد؟ دلمون اينطوري مي‌شكنه... سرتون حتماً شلوغ بوده به ما بچه‌ها سر نزديد... راستي يه پيشنهاد. رو اين محمود خان زياد حساب نكنيد! همونطور كه روي محمود خان شوكت! نبايد زياد حساب كرد... صفاي شما

    پاسخحذف
  12. آقا بقول دانمارکی ها 1000بار ممنون

    پاسخحذف
  13. بقول ما اهریها مین بیر خوشلوخلار

    پاسخحذف
  14. ایمان خان ما هم متقابلا لینک فرمودیم

    پاسخحذف
  15. سلام علیکم

    به نظر من که خوب کردی پینگ کردی! دیگه چی؟

    پاسخحذف
  16. سلام.خلاصه پس از ندتها تنبلی لینک را درست کردم.

    پاسخحذف
  17. از آشنایی با این وبلاگ خوشحالم . تا بعد ...

    پاسخحذف

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟