۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

برادران

برادرهاي خشم
برادرهاي انتظار
برادرهاي يادم تو را فراموش!
در تير ماه شهرمن
باران است و رعد وبرق
و يك هلهله غريب!
لالايي مادران
بر غنچه هايش
يا بر نهال
ستودنيست
دانه هاي كاشته تان روزي
اگر آنروز فردا نباشد!
سر از خاكِ محبوس
برخواهند آورد
و
جوانه خواهند زد
برادرها!
من هم حواس دارم
تا خروج از مزرعه لَم يزرع
كمتر از دعا و درود
براي ديدن آفتاب
عطشي مضاعفتر از گريستن
به دنبال ، طلب ميداريم
پيش از طلوع
لطفن چشمهايتان را زياد نماليد
بد ميبينيد برادران
بد ميبينيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟