اين را يك شاگرد شوفري كه لُكنت زبان داشت به راننده اتوبوس گفته بود!
اتوبوس در داخل گاراژ داشت سرو ته ميكرد . شاگرد شوفره داد ميزنه .بي آ ... ب ب يا ... بي ...اه .... بيا عَ عَ عَ قب ... . ه . هُ . هُپ . حا . حا . حامب ب ب آ لي باس . باس . باسلا . باسلا دين !
...
اینطوری هم میشود گفت که ( شاگرد راننده به شوفر فرمان ميدهد و تا بیاید بگوید که پشت اتوبوس حمالی دارد کار میکند و تا زبونش بچرخد که فرمان "ايست" را به شوفر برساند حمال و باربر داخل گاراژ زير چرخ هاي اتوبوس له ميشود !! ) ... به همین سادگی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟