۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

از نامه های جیمز جویس به همسرش نورا بارناکل - 7

ترجمه از غلامرضا صراف

3 دسامبر 1909
دابلین،خیابان فونتنوی،پلاک 44

 راهبک عزیزم،ستاره ای هست که آن قدر به زمین نزدیک است که مرا در تب ِتند ِیک جور شهوتِ حیوانی اسیر کرده.امروز در خیابان،هر بار که یاد نامه هایی می افتادم که دیشب و پریشب برایت نوشتم،فریادی می کشیدم و می ایستادم.باید آنها را حسابی زیر نور ِسرد ِروز خواند.شاید بی نزاکتی شان،حالت را به هم زده باشد.می دانم که به نسبت ِعاشق ِغیر عادیت،فطرت پاک تری داری...امروز صبح که نامه ی سفارشیت به دستم رسید و دیدم که چقدر نگران ِجیم ِبی لیاقتت هستی،از چیزهایی که نوشته بودم،احساس شرم کردم.با این همه،باز شب،شب ِگناهکار ِمرموز،بر این جهان نازل شده و من باز هنگام نوشتن به تو تنهایم و نامه ات باز تا زده بر میز جلوم است.ازم نخواه که به بستر بروم،عزیز.بگذار برایت بنویسم،عزیز.
عزیز دلم،همان طور که می دانی،من هیچ گاه در حرف زدن از جملات رکیک استفاده نمی کنم.تو تا به حال شنیدی که من پیش دیگران،یک حرف ناجور از دهانم بیرون بیاید،نشنیدی.اینجا وقتی مردها در حضور من،قصه های مزخرف یا شهوت انگیز تعریف می کنند،به زور لبخندی می زنم.اما انگاری تو مرا به یک حیوان بدل کردی.این تو بودی،خود ِتو،دختر بی حیای آتیش پاره ای که اولین بار مرا به این راه کشاندی...
یا قادر متعال،این چه جور زبانی ست که دارم با آن برای ملکه ی چشم آبی مغرورم می نویسم!آیا او از پاسخ به پرسش های توهین آمیز و بی ادبانه ی من،طفره خواهد رفت؟می دانم که با این جور نوشتن دارم خطر ِ زیادی به جان می خرم،اما اگر او واقعا مرا دوست دارد،احساس خواهد کرد که از شهوت شدید کلافه ام و باید اجازه دهد همه چیز را بگویم.
نازنین،جوابم را بده.حتی اگر بدانم که گناهی مرتکب شده ای،شاید این وادارم کند که به تو نزدیک تر شوم.در هر صورت من عاشقتم.من چیزهایی برایت نوشته ام و بهت گفته ام که غرورم هیچ گاه اجازه نداده آنها را به زن دیگری بگویم.
نورای عزیزم،از شوق ِگرفتن ِجواب هایت به این نامه های مزخرفم،به نفس نفس افتاده ام.بی پرده برایت می نویسم،چون حالا احساس می کنم می توانم به قولی که بهت دادم،عمل کنم.
عصبانی نشو عزیزم،عزیزم،نورا،گُلَک ِوحشی حصارهایم.عاشق تنتم،مشتاقشم،تو خوابشم.
با من حرف بزنید،لبهای عزیزی که با اشک بوسیدمتان.چنانچه این مزخرفی را که برایت نوشته ام اهانتی به خودت می دانی،باز با همان تازیانه ای که قبلا به کار برده بودی،حالم را سر جایش بیاور.
عاشقتم نورا و انگار این هم بخشی از عشقم است.مرا ببخش!مرا ببخش!

جیم

نا مه های   اول - دوم - سوم - چهارم - پنجم - ششم 

 مرتبط با موضوع اضافه شد توسط اهری نویسنده وبلاگ  جهت اطلاع از زندگینامه  جیمز جویس

۱ نظر:

  1. سلام
    بله-چون فید وبلاگم عوض شده و شما عوض نکردیش
    http://violet.special.ir/feed/
    باید اینو جای آدرسم وارد کنید

    پاسخحذف

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟