۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

میخکوبیسم !

آنچنانکه خودش در وبلاگش گفته : "ادبیات میخ و چکش بود ... ادبیات ... از جنس محسن عاصی ...این وبلاگ 25 ام هر ماه به روز می شود "
متولد فروردین 1366 رشته تحصیلی مهندسی مکانیک - سیالات . از ایشون شعرهای زیادی در سایتها و مجلات منتشر شده است . برای دیدن وبلاگ پربار محسن عاصی باهم به میخکوبیسم برویم . در زیر یک مشت از خروارش را گذاشته ایم از برای باهم مرور کردن . بخانید ، لذت برده یا نبرده  خوددان قاضی باشید
.
.
با جوی ها قسمت شوی هر روز جیشت را
محسن عاص
داغی اگزوزها بگیراند حشیشت را
ساطور کُندی می زند انگار ریشت را
بلوار و میدان می چراند گاومیشت را
اما نگاهت مانده بر این کوچه ی بن بست
در ساختاری که دلش از غصه ها نشکست

از روزهایی که کمش رفته ، پُرش مانده
معشوقه ای که مُرده ، تنها غُرغرش مانده
دردی که کشته شهر را و دکترش مانده
یا « مش حسن » که رفته ، تنها آخُرش مانده
دل خسته ای و چشمهایت خواب می خواهد
مرد زبان بسته دلش قصاب می خواهد

یک « ئیسمی » شاید که « دادا » را بغل کرده
شاعر که مغز شعرهایش را عمل کرده
دریاچه ای که در خودش ادرار حل کرده
یا گاومیشی گـَرکه چوپان را کچل کرده
بازی شدی و مات ، در این سال های رنج
با لنگه کفشی در میان صفحه ی شطرنج

با شخصیت هایی که مثل « بی نوایان » بود
یا پرسه در تنها لوکیشن که خیابان بود
سیگاری ات که بار می خوردی و خندان بود
معشوقه ای که سال ها را در صف نان بود
شاعر شد و پشت تریبون ها تُپق می زد
تو گریه می کردی و شعر انگار عُق می زد

محسن عاصی
هر چند که دریاچه ای خورد آب شورت را
بلوار شهری خواب می بیند عبورت را
قصاب خندانی که می فهمد غرورت را
دکتر نشسته تا بشورد سنگ گورت را
اما همیشه بودنت نقش « کوزت » بوده
ساطور می سابیدی و فکرت « ژیلت » بوده

رنگ محبت دیدی از یک گاو با لیسش
معشوقه با موی بِلـُند سابقا گیسش
درگیربا یک مکتب از فکر دگردیسش
تنها تو ماندی و« کوزت » ، با صورت خیسش
غمگینی ات را پشت میدان چال می کردی
رفتی و با داغی اگزوز حال می کردی !

شهری که مردی ، دکترش انگار تنها بود
آخ از شلوغی، کاش بین قبرها جا بود
این کوچه ی بن بست تنها کوچه ی ما بود
که خسته بودی ، کاشکی امروز فردا بود
دیگر بخواب ، این بار شاید قصه خوابت کرد
تو ساختی ، اما چرا دنیا خرابت کرد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟