۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

دخترک مانده بود و حوض تنهایی

مادر ِ گربۀ دخترک صاحب دو فرزند شده بود  . یکی عمر باقی داشت و دیگری طعمه سرقت اغیار (سگ یا آدمی!) شده که  از سرنوشت اش بیخبر مانده بود .

او وقتی متوجه شد که کسان دیگری یکی از گربه های مَلوس اش را به یغما برده  ، و احیانن مُرده ، گریه کرد ...

مقدار زیادی غم خورد  ولی چیز دیگری نخورد . حتا چند روزی لب به غذا نزد دخترک .

گربه ملوس کوچک ماند و مادر و حوض تنهایی ِ خودش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟