۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

مادر شما هم بسلامت باداباد / 1


  اندر عذاب چند ماهه پا و زانو و ران و لگن ِ (معذرت!) چپ حقیر بعد از اتفاقات ساده زلزله و رفتن به چندین دکتر و ارتوپد و دادن انواع و اقسام آزمایشات و خوردن دواهای رنگ برنگ و زدن چندین آمپول و نتیجه نگرفتن از اینهمه ...درمان و مداوا ، همچنان لنگان راه رفتن ِ گاهن به گُداری مان تمام نشد که امروز ظهری پزشک درمانگرمان ما را حواله فرمودند تا عکس (MRI ) از نقاط معلومه و ملحوظه! گرفته شود ... متاسفانه بیمارستان شهرمان دزگاه! ام آر آی ندارد .
یعنی بنوعی شهرمان همچی بفهمی نفهمی انگار صاحاب ندارد ... باید فراد راه بیفتیم بریم تبریز ... میگویند آنجا اسمت را مینویسند و نوبت میزنند تا وقتت سر رسد (یکی دو روزه الی چند ماه بیشتر طول نمیکشد البت ) تا زین لگن محترم عکسی به یادگار گرفته شود
پ.ن1 : بدتر اینکه اکثر علما متفق القولند که احتمالن علت این مشکل حقیر از بابت این بوده باشد که در روز اول زلزله والده را کول کرده و از ساختمانشان بیرون آورده ام
ناصحان هم میگویند که نباید وزنه سنگین وَر میداشتی تا با همچی معضلی درگیر نمیشدی ... ای بابا ! ... میذاشتم میموند زیرآوار ننه جانمان را که ما چیزدردمان نمیگرفت یعنی ؟
پ.ن2 : هزینه عکس وَرداری یه طرف ، هزینه ایاب و ذهاب خودش عالمی دارد به علی !


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟