۱۳۹۱ دی ۲۷, چهارشنبه

مادر شما هم بسلامت باداباد / 2


گزارش کار!
برای دیدن تصویر در سایز بزرگ روی آن کلیک کنید
گفته بودم که "ام آر آی " علاوه بر هزینه تصویربرداری هزینه ایاب ذهاب هم دارد !
امروز رفتم تبریز برای ام آر آی ... با چه مکافاتی با این پای طفلک مان رانندگی کردیم بماند به کنار ... بیمارستانهای دولتی بیشتر از یکماه وقت برای تصویر برداری میدادند ... رفتیم مرکز تصویربرداری خصوصی ... پنج روز وقت دادند ... 160 هزار تومان هم از برای عکس از کمر و هیپ ! طلب کردند  ... تخفیف دادند و شد 1598760 ریال (باز دمشان گرم!)
به سلامتی اکبر و اصغر آقا ! دوشنبه باید برم اونجا ... موقع برگشتن درست اوایل جاده اصلی اهر از طرف تبریز وانت نیسان آبی رنگی سلانه سلانه به راه بود . خط وسط جاده بریده بریده بود و از جلو ماشینی بطرف ما نمی آمد. تصمیم به سبقت با رعایت موارد مرتبط گرفتم .عقب ماشینمان که از نیسان جلو زد متوجه شدم خط وسط جاده ممتد شده است در این میان.
موبایل زنگ خورد ... گوشی را وَرداشته منتها متصل نشدم ! ... سرعتم را میخاستم کم کنم و آرام آرام خود را به سمت راست جاده ب ِ ه ِلانم !  تا به پشت خط تیلیفونی مان جواب دهیم که ناگهان کفگیرک جناب استوار را بالا پایین پَران مشاهده و در همین حین صدای بلندگوی ماشین بنزالگانس پلیس را که میفرمودند فلانی بزن چنار ! ... زدیم به کنار 
پیاده شدم ... هوا سرد بود ... کت به تن کرده و با مدارک پیش جناب سروان که داخل ماشین نشسته بود رفتم ... خنده ای ملیح فرمودند ... مدارک خاستند ... تقدیمشان کردم ... قبل از اینکه مدارک را نظر بیاندازد روی به من کرد و با صدای نسبتن بلند گفت سر گروهبان مشتری خوب به این میگن ... هم سرعت غیر مجاز دارد و هم سبقت غیر مجاز و هم صحبت غیر مجاز (منظورش صحبت با موبایل بود) ... 
ازم پرسید زنجیر چرخ همراه داری ؟ گفتم نه جناب سروان ... موقع حرکت از اهر از پلیس راه وضع جاده را جویا شده بودم که گفتند هیچ خبری نیست ... مام تنها برای گرفتن وقت «ام آر آی» آمدیم و کارمان زیاد طول ... حرفم را قطع فرمود ... با چُرُتکه انگشتاش جرایم مان را حساب کرده و افزود ... اولن باید ماشینت بره پارکینگ ... دوم اینکه 130 هزار تومن جریمه ات میشه ... راستش با اینکه از این حرفش شوکه شدم منتها نمیدانم چرا تشکر کرده و التماس نفرمودیم !  فقط عرض کردیم لطفن جریمه را بنویسید ... حق باشماست ما مرتکب سه خطا شده  و قبولشان داریم  ولی از خاباندن ماشین صرفنظر کنید ... ما با این پای نصفه جانمان نمیتوانیم بیاییم دوباره به پلیس را میانه - تبریز دنبال ماشینمان
دوباره نگاهم کرد ... خندید (آی بقربون اون خنده اش برم ) سرش را  پایین انداخت و به نوشتن برگ جریمه آغاز ... همانطور که داشت جریمه نگاری میکرد فرمود... چون پسر با معرفتی هستی فقط پنجاه هزار تومان برات مینویسم ... برگ جریمه را وقتی داد دستمان ازش شکرگزاری کرده و داشتیم راه میوفتادیم که پشت سرمان گفت : اینها برای سلامتی خودت و مردمه تِ ... برگشتم ؛ خنده ای زده  و به علامت" بله قبوله و تشکر" بهشان دست تکان دادم ... سوار ماشین که شدم چشمم به گوشی موبایل و برگ جریمه و فیش مرکز تصویربرداری یکجا زوم شد ... لحظه ای هم  تار و پشت پردۀ توری وار ! یک ماشین وانت نیسان آبی و چند خط ممتد و بریده بریده از جلوی چشمانم رد شد ...
 ساعتی بعد خانه رسیده بودم و به دوشنبه هفته آینده برای رفتن به تبریز و جاده و پلیس و خطوط وسط آسفالت و وانت آبی و جریمه و سرعت و پول بنزین و استهلاک ماشین و ... فکر میکردم

:: مدارک مکتوب بپیوست تقدیم میگردد درتصویر  !  
پ ن : مقداری سرم شلوغ بود  که متن فوق را بُدوبُدو و بدون ویرایش به هوا فرستادم ... ایرادات املایی و انشایی اش را حلال کرده و خیلی ببخشین دیگه 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟